ده گفتار

مشخصات كتاب

عنوان : ده گفتار

پديدآورندگان : محسن قرائتي(پديدآور)

وضعيت نشر : قم : مركز اطلاعات و مدارك اسلامي ، 1386

نوع : متن

جنس : كتاب

زبان : فارسي

مشخصات فيزيكي : مشخصات ظاهري:1 متن الكترونيكي: بايگاني HTML ملاحظات:ملزومات نظام: ويندوز 98+ با پشتيباني متون ملا

مقدمه

بسم اللّه الرّحمن الرّحيمالحمدللّه ربّ العالمين و صلّي اللّه علي سيّدنا محمّد و آله اجمعينسالهاست در فكر ترويج تفسير قرآن هستم و در اين راستا خداوند توفيقاتي مرحمت فرموده است. در سال هشتاد كه از حج برگشتم، پيشنهاد دوستان در ستاد تفسير، مرا در شب و روز عيد غدير به فكر واداشت كه آيا مي توان مسير سخنراني هاي محرم را قرآني كرد، يعني سيماي امام حسين عليه السلام و اهداف آن عزيز را ومسائل كربلا و صحنه هايي كه پيش آمد از جهاد، تصميم، عشق، ايمان، خلوص و شهادت تا نماز، پذيرش عذر و توبه ي حُر تا پيشگامي حضرت در فرستادن فرزندش قبل از ديگران به ميدان نبرد و تا آياتي كه حضرت از آغاز سفر تا كربلا تلاوت فرمودند و تا وفاداري ياران و امثال آن را كه صدها آيه ي قرآن به آن اشاره دارد، در قالب قرآن مطرح كنيم تا محتواي سخنراني ها، قرآن، ولي نمونه هاي عيني و مصاديق آن از كربلا باشد.با خود گفتم كه اگر قرآن به جاي مسائل ديگر مطرح شود، آثار نوراني خود را در دل ها خواهد داشت و نوعي مهجوريت زدايي از قرآن خواهد بود، به علاوه جمله ي معروف پيامبر صلّي اللّه عليه و آله را كه فرمود: هرگز ميان قرآن واهلبيت من فاصله اي نيست، با تمام وجود لمس خواهيم

كرد. انّي تاركٌ فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتي ما اِن تمسّكتم بهما لن تَضلّوا فاِنّهما لن يفترقا حتّي يَردا عليّ الحوضگفتم: اگر اين فكر بخواهد پخته و بي عيب مطرح شود، زمان زيادي مي خواهد، ولي از سوي ديگر از دست دادن محرم نيز حيف است. لذا تقريبا در يك شبانه روز آياتي كه با حركت امام حسين عليه السلام ارتباطي داشت در ده گفتار به قلم آوردم كه در هر گفتار حدود ده تا بيست آيه ي مناسب را به دوستان مبلّغ و سخنران ارائه دهم و البتّه آن عزيزان آيات و روايات مشابه را به آن اضافه خواهند كرد و اين مقدمه اي باشد كه كم كم اُنس ما به قرآن بيشتر شود و به رهبران معصوم نزديك تر شويم.امام رضا عليه السلام فرمود: اگر از هرچه من گفتم سؤال كنيد كه از كدام آيه استفاده كرده ام؟ جواب خواهم داد كه اين سخن من برخاسته از فلان آيه است.گفتار اوّل برگرفته از كتاب همگامي امام حسين با قرآن و گفتار سوّم را از موسوعه كلمات امام حسين و باقي گفتارها را به لطف خدا خودم نوشتم.به اميد روزي كه همه ي داستان هاي ما قرآني، استدلال ها قرآني، درسهاي عرفان، اخلاق و عقائد قرآني، مسائل زندگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و نظامي ما قرآني، روابط بين الملل و حتّي روضه هاي ما با محوريت قرآن و كلمات نوراني اهل بيت پيامبر عليهم السلام (عِدل قرآن) باشد و از نقل خواب ها، تاريخ ها، لفظبافي ها و داستان هاي سست بكاهيم و به سراغ نور واقعي برويم و ديگر شاهد آن نباشيم كه

عاشقان امام حسين عليه السلام بهره ي كمي از قرآن ببرند، همان گونه كه گروهي ديگر بهره كمي از اهل بيت عليهم السلام مي برند و عملا شاهد جدايي ميان جلسات حفظ و قرائت قرآن و شبي با قرآن با جلسات عزاداري و هيآت مذهبي باشيم كه كم كم از تاريخ و حماسه ي بسيار مهم كربلا كاسته شود. بايد بدانيم كه روزگاري علامه اميني ها قدس سرّه روي منبر بوده اند و امروز كه قشر تحصيل كرده بيشتري با سؤالات فراوان داريم بايد چگونه باشيم!؟خدايا! قرآن را نور فكر، عقيده، قلم، بيان و عملِ فرد و جامعه ي ما قرار بده.

قرآن و امام حسين

اگر قرآن سيدالكلام است، [1] امام حسين سيد الشهداست. [2] .اگر در صحيفه ي سجاديه درباره ي قرآن مي خوانيم: و ميزان القسط امام حسين عليه السلام مي فرمايد: امرت بالقسط [3] .اگر قرآن موعظه ي پروردگار است؛ موعظة من ربكم [4] ، امام حسين عليه السلام در عاشورا فرمود: عجله نكنيد تا شما را به حقّ موعظه كنم. لا تعجلوا حتّي اعظكم بالحقّ [5] .اگر قرآن مردم را به رشد هدايت مي كند؛ يهدي الي الرشد [6] ، امام حسين عليه السلام نيز مي فرمايد: من شما را به دو راه رشاد دعوت مي كنم ادعوكم الي سبيل الرشاد [7] .اگر قرآن عظيم است؛ و القرآن العظيم [8] امام حسين عليه السلام نيز سوابق عظيمي دارد. عظيم السوابق [9] .اگر قرآن حقّ و يقيني است؛ و انّه لحقّ اليقين [10] در زيارت امام حسين عليه السلام نيز مي خوانيم: آنقدر صادقانه و خالصانه عبارت كردي كه به در جه ي يقين رسيدي.

حتّي اتاكَ اليقين [11] .اگر قرآن مقام شفاعت دارد؛ نعم الشفيع القرآن [12] امام حسين عليه السلام نيز مقام شفاعت دارد. وارزقني شفاعة الحسين [13] .اگر در دعاي چهل و دوم صحيفه سجاديه درباره ي قرآن مي خوانيم كه پرچم نجات است؛ عَلَم نجاة در زيارت امام حسين عليه السلام نيز مي خوانيم او نيز پرچم هدايت است. انّه راية الهدي [14] .اگر قرآن شفادهنده است؛ و نُنزّل من القرآن ما هو شفاء [15] خاك قبر امام حسين عليه السلام نيز شفاست. طين قبر الحسين شفاء [16] .اگر قرآن منار حكمت است، [17] امام حسين نيز باب حكمت الهي است. السلام عليك يا باب حكمة رب العالمين [18] .اگر قرآن امر به معروف و نهي از منكر مي كند؛ فالقرآن آمرٌ و زاجر [19] امام حسين نيز فرمود: هدف من از رفتن به كربلا امر به معروف و نهي از منكر است. اريد أن آمر بالمعروف و اَنهي عن المنكر [20] .اگر قرآن نور است؛ نوراً مبينا [21] ، امام حسين نيز نور است. كنت نوراً في الاصلاب الشامخة [22] .اگر قرآن براي تاريخ و همه ي مردم است؛ لم يجعل القرآن لزمانٍ دون زمان و لالِلناس دون الناس [23] ، درباره امام حسين عليه السلام نيز مي خوانيم كه آثار كربلا از تاريخ محو نخواهد شد. لا يدْرس أثره و لايُمحي اسمه [24] .اگر قرآن كتاب مباركي است؛ كتاب انزلناه اليك مبارك [25] ، شهادت امام حسين عليه السلام نيز براي اسلام سبب بركت و رشد است الّلهم فبارك لي في قتله [26] .اگر در قرآن هيچ انحرافي نيست؛ غير ذي عوج [27] درباره

ي امام حسين عليه السلام نيز مي خوانيم: لحظه اي از حق به باطل گرايش پيدا نكرد. لم تَمِلْ من حقّ الي الباطل [28] .اگر قرآن، كريم است؛ انّه لقرآن كريم [29] ، امام حسين نيز داراي اخلاق كريم است. و كريم الخلائق [30] .اگر قرآن عزيز است؛ انّه لكتاب عزيز [31] ، امام حسين فرمود: هرگز زير بار ذلّت نمي روم هيهات منّا الذّلة [32] .اگر قرآن ريسمان محكم است؛ انّ هذا القرآن... العروة الوثقي [33] ، امام حسين نيز كشتي نجات و ريسمانِ محكم است. ان الحسين سفينة النجاة و العروة الوثقي [34] .اگر قرآن بيّنه و دليل آشكار است؛ جائكم بيّنة من ربّكم [35] ، امام حسين نيز اينگونه است اَشهد اَنّكَ علي بيّنة من ربّك [36] .اگر قرآن را بايد آرام و با تأنّي تلاوت كرد؛ و رتّل القرآن ترتيلا [37] زيارت قبر امام حسين را نيز بايد با گام هاي آهسته انجام داد. و امش بمشي العبيد الذليل [38] .اگر تلاوت قرآن بايد با حزن باشد؛ فاقروه بالحُزن [39] زيارت امام حسين عليه السلام نيز بايد با حزن باشد. و زره و انت كئيب شعث [40] .آري، حسين عليه السلام قرآنِ ناطق و سيمايي از كلام الهي است.

انگيزه، اخلاص، نشاط و آگاهي در كربلا

بر خلاف دنياي امروز كه به ثروت، نيرو، اطلاعات، تخصص، تكنولوژي و حمايت ديگران تكيه دارد، اسلام كارائي و نقش همه ي آنها را در كنار ايمان به خدا، اخلاص، نشاط و انگيزه مي داند.نمونه ها:نماز بي نشاط، مورد انتقاد قرآن است. قاموا كسالي [41] .انفاق بي نشاط، مورد انتقاد قرآن است. هم كارهون [42] .انجام كار بدون نشاط يا همراه با

بهانه گيري، به منزله ي انجام ندادن آن است، بني اسرائيل چون بعد از بهانه گيره هاي زياد، گاوي را ذبح كردند قرآن مي فرمايد: گويا ذبح نكردند. فذبحوها و ما كادوا يفعلون [43] .بارها قرآن از كساني كه هنگام رفتن به جبهه بي نشاط بودند، انتقاد كرده است. اثّاقلتم الي الارض [44] .از ايمان و توجّه كساني كه تنها به هنگام اضطرار روبه خداوند مي كنند، انتقاد كرده و مي فرمايد: همين كه در آستانه غرق شدن قرار گرفتند، خدا را مي خوانند ولي همين كه نجات يافتند، فراموش مي كنند. فاذا ركبوا في الفلك دعوا اللّه... فلمّا نجّاهم... [45] .ايمان در لحظه ي خطر كار فرعوني است كه در آستانه ي غرق شدن گفت: ايمان آوردم و خداوند در پاسخ او فرمود: الا ن و قد عصيت قبل [46] .در كربلا نشاط بود؛ امام حسين عليه السلام فرمود: مرگ مانند گردنبند در سينه دختران جوان است.فرزند سيزده ساله امام حسن عليه السلام (حضرت قاسم) فرمود: مرگ نزد من از عسل شيرين تر است.ياران امام حسين عليه السلام مي گفتند: اگر بارها زنده شويم باز كشته شويم، دست از تو بر نمي داريم.نشاط بالاتر از رضايت و تسليم است، ريشه ي نشاط ايمان به راه، رهبر و هدف است و بي نشاطي، نشانه ي باورنداشتن راه، رهبر و هدف است.اما مسئله ي انگيزهاسلام به انگيزه ي انسان بسيار توجّه دارد، حتّي سير كردن گرسنگان اگر بر اساس اخلاص نباشد و انگيزه ي غير الهي داشته باشد، بي ارزش است.يكي از سوره هاي قرآن سوره ي عبس است كه در ده آيه ي اوّل آن

به شدّت انتقاد مي كند كه چرا به روي نابينايي عبوس شد، در حالي كه نابينا نه عبوسيت را مي بيند و نه خنده را، اما اسلام اصل عبوس بودن را زشت ميداند، نه به خاطر فميدن يا نفهميدن مردم. اسلام ارزشها و ضد ارزشها را واقعي مي بيند، نه قراردادي، سياسي، اقتصادي و تعصّبي.انگيزه ي امام حسين عليه السلام خودنمايي، قدرت طلبي، انتقام نبود، انگيزه امام و يارانش اصلاح در دين جدّش بود. انگيزه ي يارانش رسيدن به مال و مقام و تظاهر نبود، آنان با خدا معامله كردند و لذا كودك اسير شده امام در برابر كاخ بني اميه سخنراني مي كند و مي فرمايد: به عدد دانه هاي شن خدا را شكر مي كنم؛ الحمدللّه عدد الرمل و الحصي و زينب كبري مي فرمايد: چيزي جز زيبايي نديدم؛ ما رايت الا جميلا در حالي كه اگر انگيزه غير خدا باشد، بايد گلايه ها و ضعف ها و ناسپاسي ها در كار باشد.خلاصه آنكه گرچه اسلام به آمادگي همه جانبه در برابر دشمن توجه دارد؛ واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة [47] .به آموزش هاي تخصّصي عنايت دارد، گرچه نزد بيگانگان باشد؛ اُطلب العلم و لو بالصينبه حمايت افراد توجّه دارد؛ تعاونوا علي البّر و التّقوي [48] .به ثروت و اطلاعات توجه دارد، اما همه ي اينها به منزله ي عينك وسيله ي ديدن هستند، لكن كار ديدن از چشم است و توفيق تنها از اوست؛ و ما توفيقي الاّ باللّه [49] و نصرت تنها از او مي باشد؛ و ما النصر الاّ من عند اللّه [50] .امّا آگاهيامروز خلبانان متخصّص منطقه اي

را بمباران مي كنند، بدون آنكه بدانند چرا و براي چه؟در كربلا همه ياران امام حسين عليه السلام آگاه بودند. از آغاز سفر تا كربلا تمام جملات امام نشانه ي اين بود كه اين سفر كاميابي مادّي و برگشتي ندارد، يك انتخاب آزادانه، آگاهانه، مخلصانه و عاشقانه بود.در اسلام حتّي اشك و سوزي ارزش دارد كه بر اساس آگاهي باشد؛ تفيض اعينهم من الدمع مما عرفوا [51] .باور و يقين كه آمد، انسان در كار خود ترديد ندارد. زينب كبري در سخنراني به يزيد مي گويد: من تو را پست و كوچك مي دانم؛ انّي لاستصغركَآري اگر انسان در اثر معرفت و شناخت يقين پيدا كرد، پخته مي شود و هيچ پخته اي خام نمي شود، ولي اگر بر اساس احساسات و شعارها داغ شد، ممكن است بعد از مدّتي گرفتار ترديد و سرد شود، چون هر داغي سرد مي شود.در قرآن دو نوع دخول داريم: يكي دخول مردم در فضاي ايمان و ديگري دخول ايمان در فضاي دل. داخل شدن مردم به ايمان آسان است؛ يدخلون في دين اللّه افواجا [52] امّا داخل شدن ايمان در دل، كار سختي است؛ و لمّا يدخل الايمان في قلوبكم [53] .اكنون كه اين سطرها را مي نويسم، شبي است كه حضرت علي عليه السلام در روز آن در غدير خم به امامت نصب شد، همانها كه يدخلون في دين اللّه افواجا بودند، صحنه را ديدند و تبريك هم گفتند، اما پس از چندي علي عليه السلام را رها كردند، زيرا ايمان در قلبشان داخل نشده بود. اين است تفاوت دخول مردم در دين با دخول دين در

مردم.

حركت امام حسين بر اساس قرآن

آياتي كه امام حسين عليه السلام در مسير راه به آن استناد فرمودند:آيه اوّل: همين كه نماينده يزيد در مدينه (مروان) تصميم گرفت كه از امام حسين عليه السلام براي يزيد بيعت بگيرد، امام فرمود: ويلك يا مروان فانّك رجس واي برتو، تو پليد هستي و ما خانواده اي هستيم كه خداوند در شأن ما فرموده است: انّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيرا [54] همانا خداوند مي خواهد كه از شما اهل بيت هر پليدي (احتمالي، شك و شبهه اي) را بزدايد و شما را چنانكه بايد و شايد پاكيزه بدارد.آيه دوّم: امام حسين عليه السلام در پايان وصيت نامه اي كه قبل از حركت به كربلا نوشتند، به اين آيه استناد كردند: و ما توفيقي الا باللّه عليه توكّلت و اليه اُنيب [55] توفيق من به جز به (اراده) خداوند نيست كه بر او توكّل كرده ام و به او روي آورده ام.آيه سوّم: همين كه براي فرار از بيعت با يزيد، از مدينه به سوي مكه خارج شدند (28 رجب)، اين آيه را تلاوت فرمودند: فخرج منها خائفا يترقّب قال ربّ نجّني من القوم الظالمين [56] آنگاه كه (موسي) از آنجا ترسان و نگران بيرون شد و گفت: پروردگارا! مرا از قوم ستمكار نجات بده.آيه چهارم: شيخ مفيد قدس سرّه مي گويد: همين كه امام حسين عليه السلام به سوي مدينه رهسپار شد، گروه هايي از جن و فرشته براي ياري آن حضرت حاضر شدند، امّا امام اين آيات را تلاوت فرمودند: اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم في بروج مشيّدة [57] هرجا كه باشيد و

لو در برجهاي استوار سر به فك كشيده، مرگ شما را فرا مي گيرد. همچنين آيه ي: كبَرز الّذين كتب عليهم القتل الي مضاجعهم [58] كساني كه كشته شدند، در سرنوشتشان نوشته شده بود (با پاي خويش) به قتلگاه خود رهسپار مي شدند.آيه پنجم: همين كه امام حسين عليه السلام شب جمعه سوم شعبان (قبل از حركت به كربلا) وارد مكه شدند، اين آيه را تلاوت فرمودند: و لمّا توجّه تلقاء مَديَن قال عسي ربّي اَن يهدني سواء السبيل [59] و چون رو به سوي مدين نهاد، گفت: باشد كه پروردگارم مرا به راه راست راهنمايي كند.آيه ششم: در مكه همين كه با ابن عباس گفتگو مي كردند درباره ي بني اميّه اين آيات را تلاوت فرمودند: انّهم كفروا باللّه و برسوله و لايأتون الصلاة الاّ و هم كُسالي [60] آنان به خداوند و پيامبر او كفر ورزيده و جز با حالت كسالت به نماز نپرداخته اند.... و همچنين آيه ي: يرائون الناس و لايذكرون الله الا قليلا با مردم رياكاري كنند و خدا را جز اندكي ياد نمي كنند. و آيه ي مذبذبين بين ذلك لا الي هؤلاء و لا الي هؤلاء و من يضلل اللّه فلن تَجِدَ له سبيلا [61] در اين ميان (بين كفر و ايمان) سرگشته اند، نه جزو آنان (مؤمنان) و نه جزو اينان (نامؤمنان) و هر كس كه خداوند در گمراهي واگذاردش، هرگز براي او بيرون شدني نخواهي يافت. و فرمودند: كلّ نفس ذائقة الموت و انّما توفّون اُجوركم [62] هر جانداري چشنده (طعم) مرگ است و بي شك در روز قيامت پاداشهايتان را به تمامي خواهند داد.آيه هفتم:

در آستانه عيد قربان كه امام حسين عليه السلام از مكه به سوي كربلا حركت كردند، نماينده يزيد در مكه راه را بر حضرت بستند، درگيري با تازيانه رخ داد، به امام حسين گفتند: مي ترسم شما ميان مردم شكاف بيفكني!! حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: لي عملي و لكم عملكم انتم بريئون مما اعمل و انا بري ء مما تعملون [63] عمل من از آن من و عمل شما از آن شما، شما از آنچه من مي كنم بري و بركناريد و من از آنچه شما مي كنيد بري و بركنارم.آيه هشتم: همين كه در مسير كربلا خبر شهادت مسلم را شنيدند فرمودند: انّا للّه و انّا اليه راجعون [64] كساني كه چون مصيبتي به آنان رسد، گويند: ما از خداييم و به خدا باز مي گرديم.آيه نهم: در نزديكي كربلا همين كه حُر به امام گفت: چرا آمده اي؟ فرمود: نامه هاي دعوت شما مرا به اينجا آورد، ولي حالا پشيمان شده ايد و اين آيه را تلاوت فرمود: فمَن نَكَث فانّما يَنكُث علي نفسه [65] پس هركس كه پيمان شكند، همانا به زيان خويش پيمان شكسته است.آيه دهم: در مسير كربلا همين كه خبر شهادت نامه رسان خود قيس بن مسهّر صيداوي را شنيد گريه كرد و اين آيه را تلاوت فرمودند: و منهم مَن قَضي نَحبَه و منهم مَن يَنتَظر و ما بَدّلوا تَبديلا [66] از ايشان كسي هست كه بر عهد خويش (تا پايان حيات) به سربرده است و كسي هست كه (شهادت را) انتظار مي كشد و هيچ گونه تغيير و تبديلي در كار نياورده اند.آيه يازدهم: همين

كه فرماندار كوفه (ابن زياد) نامه رسمي براي حُر فرستاد كه راه را بر حسين عليه السلام ببندد و او نامه را به امام عرضه داشت، امام اين آيه را تلاوت فرمودند: و جعلناهم ائمّة يدعون الي النار... [67] و آنان را پيشواياني خوانديم كه به سوي آتش دوزخ دعوت مي كنند و روز قيامت ياري نمي يابند.آيه دوازدهم: امام حسين عليه السلام در كربلا درباره لشكر يزيد براي دخترش سكينه اين آيه را تلاوت فرمود: اِستَحوَذ عليهم الشيطان فاَنساهم ذكر اللّه [68] شيطان بر آنان دست يافت، سپس ياد خدا را از خاطر آنان برد.آيه سيزدهم: در روز عاشورا براي لشكر يزيد اين آيه را تلاوت فرمود: فاجمعوا اَمركم و شُركائكم ثمّ لايكن امركم غُمّة ثمّ اقضوا اليّ و لاتنظرون [69] شما با شريكاني كه قائليد، كارتان را هماهنگ و عزمتان را جزم كنيد سپس در كارتان پرده پوشي نكنيد، آنگاه كار مرا يكسره كنيد و مهلتم ندهيد.و نيز آيه انّما وليّ اللّه الذي نزل الكتاب و هو يتولّي الصالحين [70] سرور من خداوند است كه (اين) كتاب آسماني را فرو فرستاده است و او دوستدار شايستگان است. و نيز آيه ي: و انّي عذت بربّي و ربّكم ان ترجمون [71] و من از شرّ اينكه سنگسارم كنيد، به خود و پروردگار شما پناه مي برم. و همچنين آيه ي: اعوذ بربّي و ربّكم من كلّ متكبّر لايؤمن بيوم الحساب [72] من به پروردگار خود و پروردگار شما از (شرّ) هر متكبّري كه به روز حساب ايمان ندارد، پناه مي برم.

اهداف امام حسين و قرآن

در اسلام به همان مقدار كه از فساد انتقاد و با آن مقابله

شده، نسبت به اصلاح سفارش و تأ كيد شده است. قرآن تنها به ايمان و تقواي دروني اكتفا نمي كند، بلكه اصلاح را لازمه ي ايمان و تقوي مي شمارد. آمن و اصلح [73] و فمن اتّقي و اصلح [74] .خداوند خود اوّل مصلح است؛ و اصلح بالهم [75] و لذا از مردم نيز خواسته تا اوّل عيب هاي خود را اصلاح كنند؛ تابوا و اصلحوا... [76] و سپس به اصلاح جامعه بپردازند. فاتّقوا اللّه و اصلحوا ذات بينكم [77] اصلاح گر هرگز به دنبال فتنه انگيزان نمي رود، و اصلح و لا تتّبع سبيل المفسدين [78] البتّه اصلاحات بايد بر معيار عدل و قانون باشد فاصلحوا بينهما بالعدل و القسط [79] .كسي كه راههاي صلاح و اصلاح را به روي خود ببندد، نابود خواهد شد هر چند فرزند پيامبر باشد؛ انّه ليس من اهلك انّه عمل غير صالح [80] (اي نوح!) او از خاندان تو نيست، براستي كه عمل او غير صالح است. اولياي الهي از خدا درخواست مي كردند كه به صالحان ملحق شوند. اَلحِقني بالصالحين [81] .قرآن معمولاً ايمان را همراه عمل صالح بيان كرده است؛ الذين آمنوا و عملواالصالحات اثر بخشي عمل صالح محدود به زمان و مكان نيست و حتّي نسل هاي بعدي از اعمال پدران صالح خود خير و بهره مي برند. و كان ابوهما صالحا [82] .قرآن هدف از كاميابي از نعمت ها را انجام عمل صالح مي داند، يا ايّها الرّسول كلوا من الطيبات و اعملوا صالحا [83] يعني بهره گيري و كاميابي شما از نعمت ها بايد براي انجام كار نيك و عمل صالح باشد.خداوند متعال

حكومت آينده ي زمين را نصيب بندگان صالح خود خواهد كرد. اِنّ الارض يَرثُها عبادي الصالحون [84] .انسان بعد از اصلاح خود، بايد به اصلاح ديگران بپردازد و تمام توان خود را در اين راه بكار گيرد ان اريد الا الاصلاح ما استطعت [85] چيزي جز اصلاح تا سر حد توانم نمي خواهم.البتّه خداوند متعال اصلاح طلبان واقعي را از كساني كه شعار اصلاح مي دهند، جدا مي كند و چهره ي مدّعيان دروغين را افشا مي كند؛ قالوا انّما نحن مصلحون ألا اِنّهم هم المفسدون و لكن لايشعرون [86] آنها مي گويند: فقط ما اصلاح طلبيم، آگاه باشيد آنها خود فساد كنندگانند، ولي نمي فهمند.آري، خداوند مصلحين واقعي را مي شناسد. و اللّه يعلم المفسد من المصلح [87] .خداوند به مصلحان واقعي را وعده ي پاداش داده است. انّا لانضيع اجر المصلحين [88] .نكته قابل توجه آنكه هر چه ميزان فساد بالا برود، تلاش مصلحانه ي بيشتري را طلب مي كند. (آري هر چه هوا گرم تر شود، نياز به آب زيادتر مي شود) و هر چه مفسدان خطرناكتر شوند، مصلحان بزرگتري مي طلبد. در برابر نمرود جز ابراهيم و در برابر فرعون جز موسي و در برابر يزيد جز حسين عليه السلام چه كساني مي توانند مقابله كنند؟!بديهي است برنامه ي اصلاحات هميشه با نامه و گفت وگو و تذكّر پيش نمي رود، بلكه شرايطي پيش مي آيد كه بايد به استقبال خطر رفت. امام حسين عليه السلام اوّلين مصلِح اسلامي است كه به استقبال سخت ترين شدايد رفت و جان خود را تسليم حقّ نموده و به شهادت رسيد.

امر به معروف و امام حسين

امر به معروف

و نهي از منكر نشانه ي وجدان بيدار، سوز و تعهّد، عشق به مكتب، حضور در صحنه و عشق به مردم است.امر به معروف و نهي از منكر سبب دلگرمي نيكوكاران، كنترل خلافكاران و حافظ حقوق مظلومان است.جامعه ي بي تفاوت و ساكت، جامعه ي مرده و بدون رشد است. حضرت لوط به مردمي كه در برابر گناه ساكت بودند فرمود أليس منكم رجل رشيد [89] آيا يك انسان رشد يافته در ميان شما نيست؟قرآن شرط بهترين امّت بودن را انجام امر به معروف و نهي از منكر مي داند؛ كنتم خير اُمّة اُخرجت للناس... [90] .آنگاه كه قهر خداوند بر خلافكاران نازل شود، خداوند ناهيان از منكر را نجات مي دهد. وانجينا الذين ينهون عن السوء [91] .يكي از بركات نماز آن است كه انسان را از منكرات باز مي دارد. اِنّ الصلوة تَنهي عن الفحشاء و المنكر [92] .آمرِ به معروف در پاداش انجام معروف شريك است. [93] .ترك امر به معروف سبب سلطه ي اشرار مي شود.امر به معروف و نهي از منكر وظيفه ي تمام انبيا در طول تاريخ است. لقد بعثنا في كل اُمّة رسولاً ان اعبدوا اللّه و اجتَنِبوا الطاغوت [94] .امام حسين عليه السلام درباره ي علّت قيام خود فرمودند: مگر نمي بينيد كه به حقّ عمل نمي شود و از باطل جلوگيري نمي شود. [95] من بنا دارم (هر چند با شهادت و ريختن خونم باشد) امر به معروف و نهي از منكر كنم. انّي اُريد أن آمر بالمعروف...آري، امر به معروف و نهي از منكر مراحلي دارد كه در بعضي مراحل بايد تا شهادت پيش رفت.

چنانكه خون هاي مقدّسي در راه آن ريخته شده است. و يقتلون الذين يأ مرون بالقسط [96] .توجيهات نابجابعضي براي سكوت خود توجيهاتي دارند و كلماتي را مي گويند از قبيل:كار از كار گذشته است.با يك گل بهار نمي شود.ما و او را در يك قبر نمي گذارند.عيسي به دين خود، موسي به دين خود.ديگران هستند، به ما چه ربطي دارد.در زندگي شخصي افراد دخالت ممنوع است.نانم قطع شده و مردم از من رنجيده مي شوند.خجالت مي كشم و با او رودرواسي دارم.ولي قيام امام حسين عليه السلام ثابت كرد كه با يك حركتِ خالصانه، مي توان تاريخ را متحوّل كرد و با يك گل بهار مي شود.ما بايد با طاغوت ها مبارزه كنيم، زير پا و سُم اسب برويم ولي زير بار زور نرويم. سر به نيزه دهيم ولي در برابر ظلم سر خم نكنيم و نبايد تصوّر كنيم كه آثار امر به معروف و نهي از منكر فوري است، زيرا گاهي آثار يك كلام يا قيام و حركت، بعد از سال ها جلوه مي كند.

جلوه هاي قرآن در كربلا

قرآن بارها مي فرمايد: به منطق و حقّ فكر كنيد، نه به تعداد نفرات و تعبيراتي از قبيل: اكثرهم لا يعملون [97] ، اكثرهم فاسقون [98] ، اكثرهم كاذبون [99] را به كار برده است.قرآن مي فرمايد: هر گامي و كلامي بايد بر اساس بصيرت باشد ادعوا الي اللّه علي بصيرة اَنا و مَن اتّبعي [100] در امام حسين عليه السلام و حضرت ابوالفضل و اصحاب عليهم السلام روز عاشورا ده سخنراني كوتاه براي موعظه و ارشاد مردم داشتند.قرآن، از ايثارگران تجليل مي كند؛ و يؤثرون علي انفسهم

[101] ، در كربلا جلوه هاي بسياري از ايثار به چشم مي خورد كه نمونه ي بارز آن ايثار حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام است.قرآن به عفو كردن و پذيرش عذر مردم سفارش مي كند كه نمونه ي بارز آن در كربلا عفو و بخشش حرّبن يزيد رياحي است.قرآن مي فرمايد: و العاقبة للمتّقين [102] و و العاقبة للتقوي [103] در كربلا نام نيكي از دهها هزار جنايتكار نيست، امّا نام 72 تن سرباز امام حسين عليه السلام همچنان زنده است.قرآن مي فرمايد: اي پيامبر! ما نامت را بلند داشتيم؛ و رفعنا لك ذكرك [104] ، در كربلا نام حسين عليه السلام براي هميشه بلند آوازه ماند.قرآن مي فرمايد: اُمرت لان اكون اوّل المسلمين [105] يعني رهبر بايد پيشگام باشد و در كربلا امام حسين عليه السلام فرزندش علي اكبر عليه السلام را قبل از جوانان بني هاشمي به ميدان نبرد فرستاد.قرآن مي فرمايد: فاستقم كما اُمرتَ و مَن تابَ مَعَك [106] اي پيامبر! تو و يارانت استقامت بورزيد، در كربلا بهترين جلوه هاي استقامت را در امام حسين و يارانش عليهم السلام مي بينيم.قرآن به جاي نام بردن از افراد، ملاك ها و معيارها را بيان مي كند. مثلاً مي فرمايد: مولاي شما كسي است كه در ركوع نمازش انگشتر خود را به فقير داد و در يك لحظه بين نماز و زكات را جمع كرد، و اين مردمند كه بايد جستجو كرده مصداق آيه را پيدا كنند، در كربلا امام حسين عليه السلام نفرمود: من با يزيد بيعت نمي كنم بلكه، بلكه فرمود: مثلي لايبايع مثله يعني خطِ ستيز حقّ و باطل در

طول تاريخ بوده، هست و خواهد بود.قرآن مي فرمايد: بدي هاي مردم را با خوبي جواب دهيد؛ ويدرؤن بالحسنة السيئة [107] ، در كربلا حُرّ راه را بر امام مي بندد، ولي امام حسين عليه السلام به تشنگان لشكر حُر و حتّي به اسب هاي آنها آب مي دهد.قرآن پيروي از خدا و اولياي الهي و وفاداري را سفارش مي كند، برخي ياران امام حسين عليه السلام كه جان خود را براي نماز ظهر عاشورا سپر كرده و تيرها را به جان خريدند هنگامي كه امام بعد از نماز و در لحظه آخر عمر آنان بالاي سرشان آمد آنها پرسيدند: آيا وفا كرديم؟ گويا تا آن لحظه نسبت به وفاداري خود شك داشتند!قرآن در بسياري از آيات سفارش به توحيد مي كند، جمله اي كه امام حسين عليه السلام فرمود: لا معبود سواك بهترين جلوه ي اين آيات است.قرآن به نهي از منكر و غيرت ديني و دفاع از حريم سفارش مي كند، در كربلا آخرين جمله امام حسين عليه السلام در گودي قتلگاه به لشكر يزيد اين بود كه به خيمه هاي من حمله نكنيد و ناموس مرا پاس داريد و اگر دين نداريد لا اقل در دنيا آزاد مرد باشيد!قرآن به تسليم و رضا در پيشگاه خدا سفارش مي كند، امام حسين عليه السلام نيز كه روزي بر دوش پيامبراسلام صلّي اللّه عليه و آله و روزي زير سُم اسبان، در هر حال راضي و تسليم خداوند است.

عزت و ذلت در كربلا

در برنامه هاي اسلام به مسئله ي عزّت توجه خاصي شده است. پرستش خداوند عزيز، عزّت آفرين است، اما بندگي در برابر غير خدا (خواه

جمادات يا غير آن) ذلّت است. كفي بي عزّا اَن اكون لك عبدا.گذاشتن دست انسان در دست رهبران غير معصوم، توهين به انسانيّت و به ذلّت كشاندن بشر است.براي غير خدا كار كردن (هر چيز و هركس كه باشد) باختن و خسارت است؛ خابَ الوافِدن علي غيرك و خَسِر المتعرّضون الاّ لك.اگر دراسلام غيبت كردن، نسبت ناروا دادن، توهين، تمسخر، تحقير، افشاگري، طعنه و نيش زدن، منّت گذاشتن، مردم را با نام بد صدا زدن و فحش و ناسزا حرام است، به خاطر آن است كه در اين كارها عزّت ديگران شكسته مي شود.اگر ستايش ستمگر عرش خدا را به لرزه مي آورد، چون درآن عزيز كردن نااهلان است.اگر انسان حق ندارد عيوب و گناهان و ضعف هاي خود را حتّي براي نزديك ترين دوستانش نقل كند، به خاطر حفظ عزّت است.اگر به تشيع جنازه، رسيدگي به فقرا، عيادت بيماران، وام دادن، ديد و بازديد، كتمان عيب ديگران سفارش شده است، به خاطر حفظ عزّت انسان هاست.اگر به صبر و قناعت وترك سؤال از مردم و چاپلوسي سفارش شده است، به خاطر عزّت انسان هاست.به چند نكته توجه كنيد:1- عزّت به معناي نفوذ ناپذيري است، نه داشتن امكانات. ممكن است كسي هيچ گونه امكانات مادي نداشته باشد، ولي هيچ تهديد و تطميعي در او اثري نكند، اين فرد عزيز است و ممكن است كسي همه گونه امكانات داشته باشد، ولي باز هم افراد و يا اشيايي در او اثر بگذارند كه اين گونه افراد ذليلند.2- سرچشمه ي همه ي عزّت ها خداست. در قرآن مكرّر مي خوانيم: اِنّ العزّة للّه جميعا قرآن عزّت خواهي از

غير خدا را نكوهش مي كند. أيبتغون عندهم العزّة [108] .3- فروتني در برابر حق عزّت است؛ العزّ ان تذلّ للحقّ [109] شيطان عزّت خود را از نژادِ آتشي خود مي طلبيد، در حالي كه عزّت او در سايه طاعت خدا بود.عزّت هاي دنيوي در حقيقت ذلّت است. اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: دنيا به گونه اي است كه عزّت آن ذلّت است، داشتن مركب زيبا كه به ظاهر عزّت است، در واقع نوعي وابستگي و اسير شدن نسبت به آن است. باغ و بستان به ظاهر براي كشاورز عزّت است، امّا تا تمام عمر و قدرت او را نگيرد خودش را عرضه نمي كند.عزّتي ارزش دارد كه سبب تكبّر و فخرفروشي نگردد و به هر مقدار كه بيشتر شد، انسان در درون خودش را كوچك تر احساس كندو فروتني كند؛ الهي اعزّني و لاتبتليني بالكبر و لا تحدث لي عزّا ظاهرا الا اَحدثتَ لي ذلّة باطنة عند نفسي بقدرها [110] قرآن سلطه ي كفار را بر مؤمنين ممنوع مي داند؛ لن يجعل اللّه للكافرين علي المؤمنين سبيلا [111] .قرآن پذيرفتن ظلم را مثل ظلم كردن حرام مي داند. لاتَظلِمون و لا تُظلِمون [112] .قرآن زندگي با ذلّت را مرگ و مرگ با عزّت را زندگي مي داند.قرآن آنچه را ملاك دانسته در راه خدا بودن است، نه كشتن و نه كشته شدن؛ اِنّ اللّه اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة... فيَقتلون و يُقتلون [113] .قرآن به انسان عزّت داده و فرموده:هستي براي توست؛ خلق لكم [114] .روح خدا در توست؛ نفخت فيه من روحي [115] .تو مسجود فرشتگان هستي؛ فسجدوا الا

ابليس [116] .تو جانشين خدا هستي؛ انّي جاعل في الارض خليفة [117] .سرپرست شما خداست؛ اللّه وليّ الذين آمنوا [118] .انبيا پدران شما هستند؛ ملّة ابيكم ابراهيم [119] .آفرينش تو هدفدار است؛ و ماخلقت الجن والانس الا ليعبدون [120] .در كربلا جلوه ي عزّت الهي را مي بينيم، نوجوان 13 ساله اي به نام حضرت قاسم مي گويد: اگر مسئولين جامعه ي اسلامي يزيد و طرفدارانش هستند، پس مرگ از عسل شيرين تر است.امام حسين عليه السلام مي فرمايد: بني اميّه مرا بين شهادت و بيعت (سازش) مخيّر ساخته است، هيهات من الذلّة، در كربلا بدن امام سوراخ سوراخ شد، اما به عزّتش لطمه اي وارد نشد، انواع غمها بر حضرت زينب وامام سجاد عليهما السلام وارد شد، اما جلوه هاي عزّت آنها در خطبه ها، تار وپود نظام بني اميه را از هم گسست.

نماز و امام حسين

اگر قرآن در آغاز بزرگ ترين سوره ي خود (بقره) مي فرمايد: الّذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلوة [121] و همچنين در كوچك ترين سوره ي خود (كوثر) از نماز سخن به ميان مي آورد، امام حسين عليه السلام آن را اقامه مي نمايد. اَشهد انّك قد اقمت الصلوة [122] .اگر قرآن مي فرمايد: و اركعوا مع الراكعين [123] ، امام حسين عليه السلام نماز را با جماعت آن هم در برابر صفوف دشمن برگزار مي كند.اگر قرآن نحوه ي اقامه نماز در ميدان جنگ را به پيامبر صلّي اللّه عليه و آله آموزش مي دهد؛ و اذا كنتَ فيهم فاقمت لهم الصلوة فلتقم طائفةٌ منهم معك... [124] ، امام حسين عليه السلام در ميدان جنگ نماز را اقامه مي

فرمايد.اگر قرآن نماز را به عنوان يك منبع انرژي زاي غيبي معرّفي و مؤمنان را امر به استعانت از آن مي فرمايد: استعينوا بالصبر و الصلوة [125] ، امام حسين عليه السلام نيز در بحبوحه ي جنگ و مشكلات آن، از نماز استعانت مي جويد.اگر قرآن اقامه ي نماز را در اوّل وقت سفارش مي فرمايد؛ اقم الصلوة لدلوك الشمس [126] ، امام حسين عليه السلام نماز ظهر عاشورا را در اوّل وقت اقامه فرمودند.اگر حضرت عيساي مسيح عليه السلام تا زماني كه نفس دارند، مأمور به اقامه نماز شده اند؛ و اوصاني بالصلوة و الزكوة ما دمت حيّا [127] ، امام حسين عليه السلام نيز تا آخرين لحظه همراه نماز است.اگر قرآن از كساني كه تجارت آنها را از نماز غافل نمي سازد، ستايش مي كند؛ رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه و اقام الصلوة [128] ، راجع به امام حسين عليه السلام چه بايد گفت كه حتّي حفظ جان هم او را از نماز غافل نساخت.امام حسين عليه السلام نه تنها خود نماز خواند كه نمازهاي نماز گزاران را نماز كرد. در حديث مي خوانيم: سه چيز موجب قبولي نماز است: حضور قلب، نماز نافله و تربت سيدالشهدا.امام حسين عليه السلام به خواهرش زينب عليهاالسلام مي فرمايد: در نمازت به من دعا كن.نماز بايد در جامعه و علني اقامه شود؛ اقيموا الصلوة و امام حسين عليه السلام با انكه مي توانست در خيمه نماز بخواند و با اينكه نمازش شكسته بود، در مقابل جمعيت نماز بپا داشت.هنگام اقامه ي نماز در ظهر عاشورا، 30 تير به سوي حضرت رها

شد، يعني در برابر هر كلمه از حمد و ركوع و سجده تقريبا يك تير به امام پرتاپ شد.به راستي نماز چيست كه در عصر تاسوعا هنگامي كه به سيد الشهدا عليه السلام پيشنهاد حمله مي شود، حضرت طي چند نوبت گفتگو جنگ را يك روز به تأخير مي اندازند و مي فرمايند: انّي اُحبّ الصلوة و نفرمود: مي خواهم نماز بخوانم، بلكه فرمود: من نماز را دوست دارم. بسياري از ما نماز مي خوانيم، ولي چقدر دوست داريم؟زراره از امام صادق عليه السلام در باره كعبه پرسيد: دهها سال است كه هرگاه درباره ي حج و كعبه از شما سوال مي كنم، پاسخ جديدي مي دهيد، علم شما به كجا متّصل است؟ امام فرمودند: آيا مي خواهي كعبه اي كه هزاران سال قبل از ادم بوده با چند كلمه اسرارش تمام شود.اين در حالي است كه كعبه و تمامي اسرار و رموز آن كه امام به آن اشاره فرمودند، تنها قبله ي نماز است و قبله يكي از شرايط نماز!!امام حسين عليه السلام حاضر مي شود تا بدن مباركشان سوراخ سوراخ شود، ولي ارزش نماز شكسته نشود. سر مقدّس سيد الشهدا بر روي ني قرآن مي خواند، يعني سر از بدن جدا مي شود ولي سر و دل از قرآن جدا نمي شود.عزادارن حسيني! ظهر عاشورا در هر كجا هستيد، به ياد امام حسين عليه السلام و آخرين نماز كربلاي او، همراه با حضرت مهدي (عجل اللّه تعالي فرجه الشريف) نماز ظهر عاشورا را باشكوه و با اخلاص بپا داريد.

قرآن و ياد شهدا

در قرآن از افراد ترسو و تن پرور به شدت انتقاد شده است؛ يخشون

النّاس كخشية اللّه [129] و لا طاقة لنا اليوم [130] و از افراد شجاع ستايش شده است. مثلاً بعضي براي تضعيف روحيّه ي مسلمين مي گفتند: دشمنان شما زيادند ولي مؤمنين به جاي ترس ايمانشان زياد مي شود؛ انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم [131] .قرآن از كساني كه عاشق جبهه هستند و بخاطر نداشتن امكانات اشك مي ريزند ستايش مي كند اعينهم تفيض من الدَّمع حَزناً الا يجدوا ما ينفقون [132] .قرآن از كساني كه براي خون دادن تسليم فرمان هستند (گرچه خودشان ريخته نشود) ستايش مي كند. فلمّا اسلما وتلّه للجبين و ناديناه أن يا ابراهيم قد صَدّقتَ الرؤيا [133] .قرآن كسي را كه در جبهه از خود شهامت نشان مي دهد لايق مقام مي داند. فقتل داود جالوت فاتيناه الملك و الحكمة [134] .قرآن يكي از ارزشهاي حضرت ابراهيم را جرأت او بر شكستن بت ها مي داند. تاللّه لاَكيدنّ اصنامكم [135] .قرآن مي فرمايد: چه بسا پيامبراني كه با همراهان مخلص به جبهه و جنگ رفتند و در برابر سختي ها سستي نورزيدند و از خود ضعف نشان نداده و سر فرود نياوردند و اينگونه كار و روحيّه ي آنان را مي ستايدو كأيّن من نبيّ قاتل معه رِبّيونَ كثيرٌ فما وَهَنوا لِما اصابهم في سبيل اللّه و ما ضَعُفوا و مااستكانوا و اللّه يحبّ الصابرين [136] .شايد يكي از اسرار مهم مراسم حج كه بر تمام حجاج بيت اللّه واجب شده است تا شبهايي را در بيرون مكه (بيابان مني) بمانند آن است كه آنجا قربانگاه اسماعيل و محل مبارزه حضرت ابراهيم با شيطان است.آري وجوب توقّف در قتلگاه اولياي

خدا، يك عزاداري عملي و بيادماندن ياد شهداست.در برابر اين گروه، قرآن از گروه هايي به شدّت انتقاد كرده است از جمله:1 - كساني كه تنها به زندگي دنيا دل بسته اند. أرضيتم بالحيوة الدنيا2 - كساني كه رفاه زندگي را محبوب تر از جبهه و جهاد مي دانند. قل ان كان ابائكم و ابنائكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها أحبّ اليكم من اللّه و رسوله و جهاد في سبيله فتَربّصوا... [137] .3 - كساني كه از دشمن مي ترسند. قالوا لاطاقة لنا اليوم بجالوت و جُنوده [138] .4 - كساني كه مسئله نا امني خانه را مطرح مي كنند و براي فرار از جببهه و جنگ، از پيغمبر مرخّصي مي خواهند. يقولون اِنّ بُيوتنا عورة و ما هي بعورة [139] .5 - كساني كه از پيامبر براي شركت در جبهه عذرخواهي مي كنند و بهانه مي گيرند كه شركت ما در جنگ تبوك سبب گناه مي شود، زيرا در برخورد با روميان به دخترانشان نگاه خواهيم كرد و گرفتار فتنه و گناه خواهيم شد. در حالي كه بزرگ ترين فتنه و گناه كه در آن غرق شده اند، فرار از جبهه و تنها گذاشتن پيامبر است و منهم مَن يقول ائذن لي و لا تَفتِنّي اَلا في الفتنة سقطوا [140] .كساني كه گرمي هوا را براي ترك جنگ بهانه قرار دادند. قالوا لا تَنفروا في الحَّر قل نارُ جهنّم اشدُّ حرّا [141] .كساني كه به خاطر نرفتن به جبهه خوشحالند. فرح المخلّفون بمَقعَدهم خلاف رسول اللّه [142] .خداوند به پيامبرش دستور مي دهد بر مرده ي

مرفّهانِ بي درد و منافقانِ ترسو و فراريان از جبهه نماز نگزار و حتّي بر سر قبر فراريان نبايد حاضر شد، پس بر مزار شهدا بايد حاضر شد.حضرت فاطمه عليهاالسلام هر هفته دوبار (دوشنبه و پنجشنبه) پياده چند كيلومتر راه را از منزل تا مزار شهداي اُحد طي مي كرد و حتّي مقداري خاك قبر شهيد را به خانه برد و از آن دانه هاي تسبيح ساخت و در دست مي چرخاند تا بدين وسيله شهدا فراموش نشوند.خداوند آنچه در زمين و آسمان است آفريد؛اللّه الذي خلق السموات و الارض [143] و آن را مسخّر بشر قرار داد؛ سَخّر لكم ما في السموات و ما في الارض [144] و بشر را براي عبادت و بندگي آفريد؛ وما خلقت الجنّ و الانس الاّ لِيَعبدون [145] و قلّه ي عبادت نماز است و قلّه ي نماز سجده است كه در سجده بهتر است بر خاك كربلا و تربت شهيد سجده كنيم تا شهدا فراموش نشوند.در آداب سفر حج مي خوانيم: كسي كه مكه رود و پيامبر را در مدينه زيارت نكند جفاكار است و كسي كه به مدينه رود و پيامبر را زيارت كند و شهداي اُحد را در كنار مدينه زيارت نكند، جفا كرده است، بنابراين چنين نتيجه مي گيريم كه الوهيّت مكه به نبوّت مدينه و نبوّت مدينه به شهادت اُحد پيوند خورده است. يعني مكه به مدينه وابسته و مدينه به اُحد. آيا در اين سرّي نيست كه شهداي اُحد 72 نفر بودند و شهداي كربلا 72 نفر و شهداي حزب جمهوري هم 72 نفر بودند؟!

زيارت عاشورا در سايه قرآن

يكي از اصولي كه قرآن بر آن اصرار

دارد، عشق به خوبان و خوبي ها و تنفر از بدان و بدي هاست.قرآن مي فرمايد: از ابراهيم بياموز كه چگونه از عموي منحرف خود اظهار بيزاري كرد؛ فلمّا تبيّن له انّه عدوّ للّه تبرّء منه انّ ابراهيم لاوّاه حليم [146] آن گاه كه براي ابراهيم آشكار شد كه او دشمن خداست از او بيزاري جست، با آنكه ابراهيم بسيار دلسوز و بردبار استپيامبر صلّي اللّه عليه و آله مأمور است كه به مشركان بگويد: انّني بريٌ ممّا تشركون [147] من از آنچه شما شريك خدا قرار مي دهيد، بيزارم.سوره ي برائت نشان گر آن است كه تنها علاقه به خوبي ها كافي نيست، بلكه بايد با بيان و فرياد، گفتن و نوشتن، نامه و ناله و اشك و عمل، از بديها بيزاري جست و نسبت به آنها ابراز تنفر كرد.هر سال ميليون ها مسلمان در سرزمين مني در كنار خانه ي خدا به پيروي از ابراهيم عليه السلام در سه روز پشت سر هم به سوي نماد شيطان، 49 سنگ پرتاب كرده و از شيطان و شيطان نماها برائت مي جويند.جالب آنكه بعد از پرتاب سنگ ها به سوي شيطان، حاجيان اين دعا را مي خوانند: خدايا حج من را قبول كن كه اين رمز آن است كه قبولي حج با طرد شيطان و شيطان ها همراه است.ناگفته پيداست كه شيطان در هر زمان به شكل و صورتي است، چنانكه امام راحل قدس سرّه فرمود: آمريكا شيطان بزرگ است.در زيارت عاشورا به امام حسين عليه السلام و يارانش صد مرتبه سلام مي دهيم و در مقابل به دشمنان او كه دشمنان دين و خدايند،

صد بار لعنت مي كنيم.تكرار پرتاب سنگ در سرزمين مني به شيطان و تكرار لعنت در زيارت عاشورا، نشان دهنده ي آن است كه بايد با محبّت خوبان و بغض دشمنان خو بگيريم و خو گرفتن در اثر تكرار است.حضرت علي عليه السلام متولّد كعبه و خانه زاد خداست، خداوند مي فرمايد: به دور كعبه بچرخيد تا در طواف خانه خدا عشق علي و فكر و راه او در جان شما جاي گيرد. انسان بي عشق و تنفّر، همانند حيواني است كه فقط نفس مي كشد.در هر شبانه روز ده مرتبه از خداوند مي خواهيم كه ما را در راه اولياي خود ثابت قدم بدارد؛ اهدنا الصراط المستقيم صراط الّذين انعمت عليهم و از راه منحرفان و غضب شدگان بيزاري مي جوييم غير المغضوب عليهم و لا الضّالّين سنگ كعبه را مي بوسيم، ولي از سنگ جمرات با پرتاب سنگريزه ها به آن، ابراز نفرت مي كنيم.روز عرفه به عشق حسين عليه السلام و دعاي او اشك مي ريزيم، ولي فرداي آن در عيد قربان، كارد بدست خون مي ريزيم و قرباني مي كنيم. با يك دست دعا و با دست ديگر سلاح.آري مسلمانان بايد در تمام شئون زندگي اينگونه باشند.امام جمعه ي مسلمين بر لبش فرمان تقوي و در چشمش اشك و بر دستش سلام و گام هايش استوار در قيام است، فكرش آگاه به آفاق و ذهنش انباشته از علم است. واين معناي جامعيّت نمايندگان مكتبي و علما و خطبا در اسلام است.اگر به امام حسين عليه السلام سلام مي گوييم، از قرآن آموخته ايم كه به پيام آوران آسماني و رهروان الهي

سلام مي گويد: سلام علي نوح في العالمين [148] ، سلامٌ علي ابراهيم [149] ، سلام علي موسي و هارون [150] ، سلام علي آل ياسين [151] .اگر به پيامبر صلّي اللّه عليه و آله صلوات مي فرستيم، از قرآن ياد گرفته ايم كه مي فرمايد: اِنّ اللّه و ملائكته يصلون علي النّبي [152] خداوند و فرشتگان بر پيامبر درود مي فرستند و اگر ما بر بني اميه و غاصبان حكومت حقّ و تبهكاران تاريخ بشريّت، لعن و نفرين مي كنيم، باز از قرآن آموخته ايم كه مي فرمايد: اِنّ الّذين يؤذون اللّه و رسوله لعنهم اللّه في الدنيا و الاخرة [153] آنان كه خدا و پيامبرش را اذيّت مي كنند، خداوند آنها را در دنيا و آخرت لعنت مي كند.ما نفرين و لعن به دشمنان خدا را از انبيا ياد گرفته ايم؛ لعن الّذين كفروا من بني اسرائيل علي لسان داود و عيسي بن مريم [154] كافران بر زبان داوود و عيسي بن مريم لعن شده اند.ما نفرين را از سيره ي پيامبر اسلام آموخته ايم كه در ماجراي مباهله فرمودند: ثمّ نَبتَهِل فنجعل لعنة اللّه علي الكاذبين [155] ما با هم مباهله مي كنيم و لعنت خدا را براي دروغگويان قرار مي دهيم.بعضي از مجرمان را نه تنها خدا و پيامبران لعن و نفرين مي كنند، بلكه تمام موجودات با شعور هستي نيز آنان را دائماً لعنت مي كنند. اولئك يلعهنم اللّه و يلعنهم اللاعنون [156] .كوتاه سخن آنكه سلام و نفرين ما در تمام زيارت ها به خصوص زيارت عاشورا، برخاسته از فرهنگ و روح قرآن است.

پاورقي

[1] مجمع البيان، ج 2،

ص 361.

[2] كامل الزيارات.

[3] جامع الاحاديث شيعه، ج 12 ص 481.

[4] يونس، 57.

[5] لواعج الاشجان، ص 26.

[6] جن، 1.

[7] لواعج الاشجان، ص 128.

[8] حجر، 87.

[9] بحار، ج 98، ص 239. [

[10] الحاقه، 51.

[11] كامل الزيارات، ص 202.

[12] نهج الفصاحه، جمله 662.

[13] زيارت عاشورا.

[14] كامل الزيارات، ص 70.

[15] اسراء، 82.

[16] من لايحضر، ج 2، ص 446.

[17] الحياة، ج 2، ص 140.

[18] مفاتيح الجنان.

[19] نهج البلاغه، خطبه 182.

[20] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 188.

[21] نساء، 174.

[22] كامل الزيارات، ص 200.

[23] سفينة البحار، ج 2، ص 413.

[24] مقتل مقرّم.

[25] ص، 29.

[26] مقتل خوارزمي، (اين سخن از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله است).

[27] زمر، 28.

[28] فروع كافي، ج 4، ص 561.

[29] واقعه، 77.

[30] نفس المهموم، 7.

[31] فصّلت، 41.

[32] لهوف، 54.

[33] بحار، ج 92، ص 31.

[34] پرتوي از عظمت حسين، 6.

[35] انعام، 157.

[36] فروع كافي، ج 4، ص 565.

[37] مزمّل، 4.

[38] كامل الزيارات.

[39] وسائل، ج 4، ص 857.

[40] كامل الزيارات.

[41] نساء، 142.

[42] توبه، 54.

[43] بقره، 71.

[44] توبه، 38.

[45] عنكبوت، 65.

[46] يونس، 91.

[47] انفال، 60.

[48] مائده، 2.

[49] هود، 88.

[50] آل عمران، 126.

[51] مائده، 83.

[52] نصر، 2.

[53] حجرات، 14.

[54] احزاب، 33.

[55] هود، 88.

[56] قصص، 21.

[57] نساء، 78.

[58] آل عمران، 154.

[59] قصص، 22.

[60] توبه، 54.

[61] نساء، 142 - 143.

[62] آل عمران، 185.

[63] يونس، 41.

[64] بقره، 156.

[65] فتح، 10.

[66] احزاب، 23.

[67] قصص، 41.

[68] مجادله، 19.

[69] يونس، 71.

[70] اعراف، 196.

[71] دخان، 20.

[72] غافر، 27.

[73] انعام، 48.

[74] اعراف، 45.

[75] محمّد، 2.

[76] نساء، 146.

[77] انفال، 1.

[78] اعراف، 142.

[79] حجرات، 9.

[80] هود، 46.

[81] شعرا، 83.

[82] كهف 82.

[83] مؤمنون، 50.

[84] انبياء، 105.

[85] هود، 88.

[86] بقره، 11 - 12.

[87] بقره، 220.

[88] اعراف، 170.

[89] هود، 78.

[90] آل عمران، 111.

[91]

اعراف، 164.

[92] عنكبوت، 45.

[93] بحار، ج 97، ص 87.

[94] نحل، 36.

[95] بحار، ج 44، ص 192.

[96] آل عمران، 21.

[97] انفال، 34.

[98] توبه، 8.

[99] شعراء، 223. [

[100] يوسف، 108.

[101] حشر، 9.

[102] اعراف، 128.

[103] طه، 132.

[104] انشراح، 4.

[105] زمر، 12.

[106] هود، 112.

[107] رعد، 22.

[108] نساء، 139.

[109] بحار، ج 78، ص 228.

[110] دعاي مكارم الاخلاق.

[111] نساء، 141.

[112] بقره، 279.

[113] توبه، 111.

[114] بقره، 29.

[115] حجر، 29.

[116] بقره، 34.

[117] بقره، 30.

[118] بقره، 257.

[119] حج، 78.

[120] ذاريات، 56.

[121] بقره، 3.

[122] زيارت عاشورا.

[123] بقره، 43.

[124] نساء، 102.

[125] بقره، 153.

[126] اسراء، 78.

[127] مريم، 31.

[128] نور، 37.

[129] نساء، 77.

[130] بقره، 249.

[131] آل عمران، 173.

[132] توبه، 93.

[133] صافّات، 101 - 103.

[134] بقره، 251.

[135] انبياء، 57.

[136] آل عمران، 146.

[137] توبه، 24.

[138] بقره، 249.

[139] احزاب، 13.

[140] توبه، 49.

[141] توبه، 81.

[142] توبه، 80.

[143] ابراهيم، 31.

[144] لقمان، 20.

[145] ذاريات، 56.

[146] توبه، 114.

[147] شعراء، 216.

[148] صافّات، 79.

[149] صافّات، 109.

[150] صافّات، 120.

[151] صافّات، 130.

[152] احزاب، 56.

[153] احزاب، 57.

[154] مائده، 78.

[155] آل عمران، 61.

[156] بقره، 159.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109